نتایج جستجو برای عبارت :

سخته فراموش کردن.

فقط می تونم بگم سخته.نبود عزیزان ات خیلی سخته. سخته درو باز کنی و کسی نباشه بهش سلام کنی ... 
سخته فقط برای خودت غذا درست کنی ... 
سخته کسی راجع به خریدت از تره بار نظر نده ... 
=)) 
:((  سخته کسی نباشه بری رو اعصاب اش ... اعصابشو خورد کنی بعد بخندونیش :)) 
در این حد سخته که رابط ام با گلدون های خونه تو این مدت عوض شد ... 
هزاری هم صدا و تصویر رو داشته باشی، بازم سخته چون "حضور" نمیشه ...
.
.
.
.
البته که به این "نبود" عادت می کنیم احتمالا ... اما خب اذیت خواهیم شد تا
سلام
زندگی خیلی سخته، خیلی سخت.
محکم و استوار باقی موندن خیلی سخته، خیلی سخت.
مخصوصا وقت هایی که هیچی اونجوری که میخوای نیست، خیلی سخته امیدوار بمونی، ایمان خودت را حفط کنی و لبخند بزنی.
تازه باید مراقب باشی که کسی هم متوجه ناراحت بودنت نشه.
همیشه فکر می کنیم در بدترین روزهای زندگیمون سختیم ولی مدتی نمیگذره که وضعمون از اینی که الان هست هم سخت تر میشه.
 
امروز یکی از دوست های قدیمیم زنگ زئ. گفت مادرش دو سال پیش فوت کرده. خیلی ناراحت شدم.
زندگی ه
سلام
زندگی خیلی سخته، خیلی سخت.
محکم و استوار باقی موندن خیلی سخته، خیلی سخت.
مخصوصا وقت هایی که هیچی اونجوری که میخوای نیست، خیلی سخته امیدوار بمونی، ایمان خودت را حفط کنی و لبخند بزنی.
تازه باید مراقب باشی که کسی هم متوجه ناراحت بودنت نشه.
همیشه فکر می کنیم در بدترین روزهای زندگیمون هستیم ولی مدتی نمیگذره که وضعمون از اینی که الان هست هم سخت تر میشه.
 
امروز یکی از دوست های قدیمیم زنگ زد. گفت مادرش دو سال پیش فوت کرده. خیلی ناراحت شدم.
زندگی ه
وقتی عاشق شوی راز دل تو گفته نتونی
چقده سخته خدایا چقده سخته خدایا
چقده سخته خدایا
چقده سخته خدایا چقده سخته خدایا
چقده سخته خدایا
روز نوروز بچینی گل سرخ
برسر راه نگات فرش کنی
روز نوروز بچینی گل سرخ
برسر راه نگات فرش کنی
دلبرت بیاد بپرسه کار کیست
تو براش گفته نتونی
چقده سخته خدایا چقده سخته خدایا
تو براش گفته نتونی
چقده سخته خدایا چقده سخته خدایا
دلبرت خنده کنه با دیگران
تو بسوزی و براش گریه کنی
دلبرت خنده کنه با دیگران
تو بسوزی و براش گریه ک
قید دوستی هایی که حالت رو بد میکنن رو باید بزنی..
جمله ی زیبا و سنگینیه.
از دوستی با ف لذت میبردم،اما تحمل ف۲ برام سخته.رابطه ی ما سه نفره شکل گرفته!و انگار سه نفره معنا پیدا میکنه!اعتقادات،رفتار و عقایدش اصلا اونی نیست که با من مچ بشه!
با اینکه برام سخته،اما،قیدش رو زدم!قید هر دوشون رو با هم.
پ.ن:سخته برام.
چقدر سخته زندگی با کسی که یه زمانی عاشقش بودی و حالا از چشمت افتاده
چقدر سخته نتونی ببخشیش
چقدر سخته دیگه نتونی بهش اعتماد کنی...
چقدر سخته دیگه دروغاش و باور نکنی
وقتی بهت میگه دوست دارم دیگه دلت نلرزه....
چقدر سخته زندگی کردن با تمام این سختی ها...
می گن شروعِ کار، سخت ترین قسمتِ کاره
 
اگه بخوایم پاهایی که سالها حرکت نکردن رو تکونشون بدیم؛ سخته
اگه بخوایم اضطراب بالا و پایین شدن زندگی رو ببینیم؛ سخته
اگه بخوایم دست روی دست هم بگذاریم؛ سخته 
و پذیرفتن راکد موندن سخت ترین کاره برای سلولهایی که در جنب و جوشن
 
خیلی ها تونستن برای هدفشون بجنگن
این زخم خوردن ها زیبا و مقدسه
پس...
 
به نام خدا
 
تنها نه انتظار، فراموش مان شدهتنهایی نگار، فراموش مان شدهدر سردی گناه چنان منجمد شدیمبرگشتنِ بهار، فراموش مان شدهاز بس گناهکاری ما را عیان نکردالطاف پرده دار فراموش مان شدهآخر چرا تشرف شیخ بهایی و...فرزند مهزیار، فراموش مان شده؟!در اوج مشکلات، فراموش مان نکرددرد است اینکه یار، فراموش مان شدهبر هر که رو زدیم، حقارت کشیده ایمهر وقت مُستجار فراموش مان شدهطوری فریب خورده ی این زندگی شدیمسختی احتضار فراموش مان شدهاز برکت دعای امام زمان مانغم
هیچوقت فکر نمی کردم دنیای بدون اینترنت اینقدر غیر قابل تحمل باشه. واقعا سخته که نتونی یک کلمه را که معنی اش را نمی دونی را سرچ بکنی. یا بری و دو تا خبر خارجی بخونی. یا برای رفتن به یک سایت مجبور بشی که حتما آدرس اون سایت را حفظ کنی . 
 
عجب زندگیه سخته که حتی نتونی یه ذره بازی آنلاین بکنی
 
به نظر اگه سریعا این اینترنت را وصلش نکن من یکی که کلا مریض بشم
یار با ما بی​وفایی می​کند/   بی​گناه از من جدایی می​کند
شمع جانم را بکشت آن بی​وفا /جای دیگر روشنایی می​کند
شاید خداحافظی با صمیمی ترین دوستت که مثل دو تا خواهر با هم بودی سخت باشه. دوستی که از همه چیز زندگیت خبر داره و تو اونو مثل خواهرت دوست داری. 
ولی بدتر از اون خداحافظی اینه که ببینی بعد دوری زیاد از هم، بعد اون همه مهر و محبتی که بینتون بوده، اون تو رو کنار میذاره و دیگه سراغی ازت نمیگیره و تو رو بلاک میکنه و به همین راحتی  تو رو فراموش
خیلی وقتا دوست داری تنها باشی و با هیچ آدمی در ارتباط نباشی 
حوصله هیچکسیو نداری حتی حوصله خودت 
دوست داری یه گوشه بشینی و منتظر گذشت زمان باشی 
دوست داری این روزا بگذره 
روزهای که از خیلیا رنجیدی 
روزایی که غمهات از دیگران بود 
روزایی که خیلیا دوست داشتن تو کله پا بشی ولی تو لبخند زدی و گفتی خوبم .بقیه غمهاتو ندیدن 
با سیلی صورتتو سرخ نگه داشتی 
اینجا را انتخاب کردم برای نوشتن .برای روزهای که می گذرن و من دوست دلرم ثب کنم 
شاید نوشتن بهانه ا
همیشه فکر میکردم وقتی بزرگ شدم مشکلات همه رو حل میکنم ومیشم قهرمان زندگی بقیه وهمه به من افتخار میکنن وبرای خودم برو بیایی داشتم توی ذهنم .حالا که بزرگ شدم و۲۷ساله شدم با کوله باری از مشکلات رو به رو شدم از ریز ودرشت بعضیارو حل میکنم وبعضیا رو فراموش. شدم دقیقا همون کسی ک دوران بچگی در ذهنم پرورانده بودم تک تک مشکلات دیگران روگوش میکنم وقابل حل ها رو حل وبقیه رو یه جوری براشون جا میندازم سخته اینجور زندگی کردن نه تنها قهرمان نشدم بلکه واقعاب
سخته بعد 15 سال یهو دیگه نداشته باشیش... سخته توی 20 سالگی چیزیو که از خودت برات عزیزتره از دست بدی... واسه چی؟؟ بخاطر یه ماست؟؟
چند ساله هیچکدوممون ماست نمیخوریم
سخته مامانت وقتی ماست ببینه بزنه زیر گریه و خودتم حالت بد بشه ولی با این حال سعی کنی حال مادرتو خوب کنی...
سخته نتونی حقتو بگیری و یکی راست راست بچرخه تو شهر (با خودم میگم شاید عذاب وجدان داره، تو از کجا میدونی؟؟) با این افکار آروم میگیرم...
ادامه مطلب
لابد با خودش گفته چرا این دختره اینقد احمقه!
من چرا اون لحظه آخری اون کارو کردم آخه
بعد راستی 
خدایا ... میشه معجزه شد؟!
نمیشه نه؟!
آخه چی میشه؟!
چی میشه بشه؟
ناموسا من دیگه نمیکشم..
سخته خیلیییم سخته..
بعدم اینکه دلم برات تنگ شده هم خاک تو سرت کنن :|
تنهایی سخته . گاهی میشه پنجه ای روی گلوت ...
اما سخت تر از اون اینه که یه آدم بی ربط توی زندگیت باشه !
روح وحشی
+پنجه را به نرمی از روی گلوم بر میدارم . جای دردش را کمی با دستام التیام میدم . 
این نیز بگذرد ...
++بهار گیلان فوق العاده است . انگار که توی باغ پرندگانم :)
فقط حس دوست داشتنه که باعث میشه از حال خودت خارج بشی ازخواسته هات دست بکشی و کارهایی رو با میل انجام بدی که هرگز فکرشو نمیکردی
همش فکر میکنم ازدواج و مادر بودن سخته چون زمان و انرژی و مراقبت تمام وقت میخواد! اما انگاری علاقه برات آسونش میکنه.. جوری که باید حواست باشه خودتو فراموش نکنی!
چمدونش را بسته بودیم،با خانه سالمندان هم هماهنگ شده بودکلا یک ساک داشت ،کمی نون روغنی، آبنات، کشمش ،چیزهایی شیرین،برای شروع آشنایی …
گفت: "مادر جون، من که چیز زیادی نمیخورم یک گوشه هم که نشستم نمیشه بمونم،دلم واسه نوه هام تنگ میشه!”گفتم: "مادر من دیر میشه، چادرتون هم آماده ست، منتظرن.”
گفت: "کیا منتظرن؟ اونا که اصلا منو نمیشناسن!آخه اون جامادرجون، آدم دق میکنه ها، من که اینجا به کسی کار ندارم اصلا،
 اوم، دیگه حرف نمی زنم. خوبه؟ حالا میشه بم
اینکه یکی داره از زندگیم حذف میشه که ارزشش رو نداره
خب خوبه دیگه فراموش میکنیم
#جنگ جنگ تا پیروزی 
با
پیشنهادم موافقت شد ،باید تمام توانمو بزارم جذب کردن بچه ها خیلی سخته و
نگه داشتنشون از یه ورم که رقیبی هم دارم که شرایطش به نسبت از من بهتره از
این شرایط همین بس که اون پسره وسط دخترا :///
شاید باهم کنار اومدیم شاید کارم گرفت:)))
خیلی سخته تصمیم گرفتن / ولی بعد از این درسته که دیگه کامپیوتری نیست تا بتونم بیام ولی میتونم برم کافی نت هر هفته یه سری بزنم / از قبل هم که پست گذاشتم / ولی باز این وسط یه مشکلی پیش میاد / پس زمان های استراحت با چی خودمو سرگرم کنم!؟ / میتونه کتاب داستان باشه / مثلا رمانی چیزی! /شما چی پیشنهادی ندارید!؟
حس می‌کنم قلبم داره از هم می‌پاشه، می‌خوام ذهنم رو آروم کنم بتونم بخوابم اما انگار احساس خلا دارم نمی‌تونم نظم بهش بدم. انتظار کشیدن سخته. داغونت می‌کنه. چند تا مسئله باهم پیش اومدن. توی چهار شهر متفاوت. خدا ختم بخیر بشه. خدا این آرامش بعد از طوفان رو روزی‌ام کن. الهی آمین.
بنظرم خیلی پولدار شدن فقط اولش سخته .
به شدت موافق با این جمله هستم که میگن " پول ، پول میاره "
فقط سرمایه اولیه به دست اوردن کمی سخته ..
وگرنه شما با سود کسب و کارت همزمان به کسب و کار دیگه راه بنداز !
یا کسب و کارتو زنجیره ای کن ..
کم کم میشی پولدار ..
یکم دیگه که بگذره  میشی خیلی پولدار !
فراموش کردی 
 
قول و قرارا رو فراموش کردیگذشته رو فراموش کردی
مگه همه دردت این نبود که چطور پدرت گذشته رو فراموش کرده؟گذشته ای که تو لحظه به لحظه به یادش هستیدلت میگیره. بغض میکنی. گریه میکنی
 
پس اینو باید بفهمیکه گذشته فراموش کردنی نیست
 
چون گذشته ست، که امروز ما رو میسازه
 
منتاوان اعتماد به گذشته رو پس میدمو توحتی حاضر نشدی سر حرفات بمونی
 
 
و من در همه حال سعی میکنمشاکر خدا باشم ...
دانلود رمان جان جانان نودهشتیا
دانلود رمان جان جانان نودهشتیا
نام کتاب:‌ جانِ جاناننویسنده : یاسمن بیگی کاربر نودهشتیاژانر : عاشقانه _ درام _ معمایی _ پایان خوشخلاصه:سخته!سخته که بدونی، لحضات آخر زندگیته!سخته که این رو بدونی و نتونی کاری برای نجات جونت انجام بدی!سخته که به یاد گناه های گذشته بیوفتی؛ ولی نتونی جبران کنی!سخته که بدونی، زمانی برای جبران نداری!سخته!خیلی سخت…. پایان خوش.
ادامه مطلب
به نام خدای مهربون
3 بهمن 98
همراه با چالش اولین ویدئو 
چی بگم...چه جوری بگم...کجا باشم و بگم...از کی کمک بگیرم....
سوالاتی که تراوش میشد از ذهنم و اجازه نمیداد محتوا تراوش بشه
 
بالاخره به خواست خدا محتوا تو راه رفتن به دفتر جور شدو
محل اجرا تو راه پله های دفتر یه جای ساکتو پریمیوم
 
و اما نحوه ی گفتن...تن صدا...هیجان...تاثیر گذاری...جذب نظر مخاطب ...خاص بودن و...
چیزایی بودن که داشتن اذیتم میکردن
همیشه اول هر کاری سخت ترین قسمت اون کاره
نقل موشکست ک 80 درصد
تهران ؛ روز های سخت ۹۸ 
وسط فشار همه جانبه ی زندگیمم ... جوری که امید به آینده ندارم 
مدام با خودم تکرار میکنم ... سحر ندارد این شبِ تار ...
دقیقا همونی شدم که یه عمر با غرور میگفتم من هیچوقت اینجوری نمیشم 
همه ی کارها پیچیدن تو هم ... 
خدا میدونه تو این یه ساله چند شبو گریه کردم ساعتها ...
خدا میدونه کلمه به کلمه ی حرفای اطرافیانم چجوری درد میشه یکی یکی به قلبم شلیک میشه 
خدا میدونه چقد حالم بده 
خدا میدونه من درونم چی میگذره 
خدا میدوته چقد برام سخت
دل کندن معمولا یه اتفاق سخته. مثلا میگن:
دل کندن اگر حادثه ای آسان بود
فرهاد به جای بیستون دل می کند...
کلا دل کندن از همه چی سخته، از خواب صبح، از چیپس و ماست، از شیرینی زبان، از آب استخر! از همه چی. ولی نوع سخت تر دل کندن، دل کندن از اونیه که دیوانه وار عاشقش هستی. مخصوصا اینکه بدونی اون آدم الان با یه نفر دیگه اس. مثلا با خودت میگی، یعنی به اونم میگه خورشیدکِ دیجیتالی...! یا مثلا... کلا هرچی! همه ی اون چیزایی رو که به من میگفته، به اونم میگه؟
اه!
گور
از اول سال جدید با خودم قرار دارم بیشتر سکوت کنم و کمتر دخالت تا حالاش خوب بود که رسید به امروز 
میدونی خیلی سخته بی عدالتی ببینی و حرف نزنی.نا حقی ببینی و سکوت کنی،آزار ببینی و عکس العمل نشون ندی.
سخته خب.. امشب ناچار به عکس العمل شدم رسید به اونجایی که نباید و حرف زدمعملا میشه گفت حساب این دو ماه و خورده ای تسویه شد
هم خوشحالم هم ناراحت
آیا این حالت عادیست؟؟
میدونی چی سخته؟
با وجود اینکه از چشمم افتادی و دوست ندارم دیگه هرگز ببینمت ولی یه جایی تو اعماق وجودم واسه از دست دادن اون خاطرات و روزای خوب دارم درد میکشم . عجیبش اینه که این درد هست ولی انقد نسبت بهش بی تفاوتم که بهمم نمیریزه. اینش واسم سخته که اون خاطرات جز بهترین روزای زندگیم بودن لعنتی. 
یه موقع هایی همین تام فوردتو میزدم به بالشم که با بوی تو خوابم ببره 
یه روزایی وقتی از جایی رد شده بودی از خط بوی تام فوردت پیدات میکردم
الان باید از تام
تو قرنطینه هم میشه ردیف اول و جلو چشم استاد نشست!
وقتی همه مشغول بخور و بخواب و اشپزی و فیلمن میشینی درسارو میخونی و سوال میپرسی
به همین راحتی!
از درس خوندن خسته نشدم اما پاتولوژی سخته، دستگاه عصبی کلا سخته
قبل ازین تنهاییامو تو پارک و ورزش و قدم زنان میگذروندم حالا تو یه اتاق ۱۲ متری شلوغ با یه خروار کتاب..
اونی ک زندان انفرادی رو اختراع کرد خوب میدونست داده چیکار میکنه!
باید فراموش کنم یه سری چیزها رو. یه سری چیزهای مستمر که یه زمانی خیلی مهم بودن. 
وقتی مقدمه ی یه فراموشی فراهم باشه، کم کم آدم میتونه فراموش کنه. میتونه فراموش کنه. همین مهمه. این که بشه فراموش کرد. چون باید بشه.
امروز نسبتاً زود بیدار شدم و خوبه، الان خسته‌م. یه مقدار ریگ روان میخونم و کم کم کم کم میخوابم.
شیر رامک عالیه، بقیه ی شیرا گُهن (شاید میهنم بد نباشه. یه مدته نخریدم یادم رفته).
 
لایستوی القاعدون من المومنین غیراولی‌الضرر و المجاهدون باموالهم و انفسهم... فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما / نساء ۹۵
ربّ انی لما انزلت الی من خیر فقیر / قصص ۲۴
آیه‌ها تو ذهنم میاد... درست وقتی که بریدم.
بهش می‌گم برگرد... میگه: حرفشم نزن.
دیگه با من از اربعین نگید.
خیلی سخته قاعد باشی ولی نخوای باشی.
خیلی سخته بخوای مجاهد باشی ولی نتونی.نمی‌دونم این چه احوالاتِ سختیه. سکراته... معلوم شد مرگ چه شکلیه...
این روزها اتفاقات جدیدی برایم رقم میخورد. گم میکنم، همه چیز را گم میکنم، قبلا فقط خودم را گم می‌کردم اما حالا حتی کلید برق اتاقم را گم می‌کنم.
دستم را روی دیوار سرد اتاقم می‌کشم و دنبال برجستگی کلید برق می‌گردم، اما بعد از چند ثانیه میبینم کلید همانجاست روی دیوار روبه‌رویی کنار در ورودی. فراموش میکنم که حالا دقیقا کجای خانه ایستادم و چند ثانیه برای پروسس کردن و بازیابی خودم وقت میخواهم. 
احساس میکنم سوت استارت بیماری آلزایمر را درون مغزم
همه تلاشت رو میکنی که اونی که یک زمانی عاشقش بودی و عاشقت بود(بخونید میمرد برات)رو فراموش کنی،بعد یک شب به خوابت میاد و صبح وقتی بیدار میشی یه غم خیلی بزرگ،یه حسرت عمیق رو با همه وجودت احساس میکنی و اون خواب لعنتی همه تلاشت رو به باد میده.
من عشقی رو تجربه کردم که دعا میکنم هیچکس اونو تجربه نکنه،اگه قراره آخرش نرسیدن باشه...
خیلی سخته،خیلی....
یه مدت پیش در وبلاگ دوستم ، بهشون گفتم که " گمونم چیزهایی که برای من عجیب و غیر قابل درک هست برای شما یه موضوع ساده و پیش پا افتاده است و حتی برعکس " ... البته اونجا صحبت سر موضوع دیگه ای بود و یه چند وقت قبلترش مشابه این داستان رو با دوست عزیز دیگه ای داشتم ،
 
بحث سر موضوعیه که ... خب ...  اینکه از کجا این بحث شروع بشه کمی سخته ، اینکه از چه موقعیتی هم نوشته بشه بازم سخته ... 
 
 
ادامه مطلب
برکت یعنی بخاطر نیاز مادر با نهایت خستگی، یک ساعتی بیشتر بیدار بمونی. بعد فردا هم صبح به موقع بیدار بشی، هم مترو خلوت تر از روزهای قبل باشه، هم طی روز خوابت نگیره.
یعنی من شب هایی که کارهام طول می‌کشه و دارم دیر میخوابم نگران انرژی روز بعدم هستم مگر اینکه مادرم یهو یه کاری بهم بسپره و من هم انجامش بدم.
 *
ولی انصافا چه سخته وقتی خسته ای یا صبح زود باید پاشی، امر خدا رو جدی بگیری. انقدر سخته که غالبا خودمون رو انتخاب میکنیم.
تغییر کردن واقعا سخته، توی هر مسئله ای سخته. حس عدم امنیت به آدم القا میکنه:|. شایدم فقط من اینجوریم؛پای انجام دادن که میرسه، ترجیح میدم توی موقعیتی که هستم بمونم. حتی بعضی از خواسته هام رو، به دلایل خیلی چرتی که نمی دونم منشاش چیه؛ دنبالش نمیرم. در حد همون خواسته میمونن:(
حالا وقتی سعی کنی شخصیتتو عوض کنی، رفتارت رو عوض کنی، طرز فکرت رو تغییر بدی، سختیش چندین برابر میشن. اینجور چیزا توی عمق وجود آدم، ریشه دارن. نمیشه راحت عوضشون کرد. ولی دوست د
قصه از این قرار که من به دعوت یکی از دوستان به چالش زندگی بودن قند دعوت شدم. 
همچین شوخی شوخی الان نزدیک ده ماهه که قند نخوردم. 
با نبود قند مشکلی ندارم اما واقعا برام سخته که شکلات نخورم 
یک جا شکلاتی کوچیک تو شرکت هست روی میز که من هر روز بی اختیار چشمم میره سمتش و با خودم میگم چه سخته زندگی بی شماها 
حالا نه فکر کنید شکلات خیلی خاصی هم هست نه اتفاقا خیلی هم معمولیه 
اما نمیدونید که چقدر سخته 
نا گفته نمونه که چند باری از زیر چالش در رفتم . مثل
دانلود آهنگ جدید آرمان اسماعیلی سخته
Download New Music Arman Esmaeili Sakhte
آهنگ آرمان اسماعیلی بنام سخته
تو نیستی و از این دوری چشام بی وقفه میباره
شدم مثل یه فانوسی که تاریکی رو دوست داره
موزیک و تنظیم: آرمین اسماعیلی+ترانه: دانش عسکری

ادامه مطلب
گفتم نرو میموندی حالا .
گفت نه دیگه من و تو به هم نمیخوریم .
گفتم به همین راحتی ؟ 
گفت آره دیگه مگه برای تو سخته ؟
گفتم تو چطور فکر میکنی ؟
گفت برای من مهم نیست !
گفتم چی‌؟
گفت هر چی .
گفتم حتی ؟
گفت حتی !
گفتم نمیبخشم .
گفت باشه ... یه گوشه از ذهنم یادم میمونه .
گفتم همین ؟
گفت آره !
گفتم چه بی روح ...
گفت خیلی وقته .
گفتم ...
گفت ...
[ دست دادم و سر به زیر بودم ]
[ دست داد و سرش بالا بود ]
...
سکوت کردم .
گفت خداحافظ .
از کنارش رد شدم .
...
بغضم ترکید .
گریه کردم . 

از خ
الف. سلام.  می‌بینم که چه‌قدر نزدیک شده‌ام به رویاها و آرزو‌ها. امّا این نزدیکی شاید به سبب این باشد که من از دیوار مقابل‌م بالا رفته‌ام. حالا لبه‌ی پرت‌گاه‌م. به سوی خوش‌بختی را نمی‌دانم. همه‌چیز شبیه تهِ فیلم‌های ایرانی دارد به خوشی میل می‌کند و این مرا می‌ترساند. تعارف ندارم، من آدم بدبینی هستم. و حالا همه‌چیز به شدّت مشکوک می‌نماید. امّا چه باید کرد، چشم‌ها را بست و پرید؟ از این ارتفاع؟ به کدامین سو؟ پاهای‌م می‌لرزد... قلب‌م ا
بسم تعالی
 
نوشتن بعد از مدت طولانی ننوشتن سخته... اینکه ندونی از کجا باید شروع کنی!چطور شروع کنی! از چه واژه ای استفاده کنی که بدون ابهام، راست بره سر اصل مطلب، سخته
 
من دوباره برگشتم به آغوش گرم وبلاگ :) 
مقصود بیان دلگریزه هایی ست که جایگاه جولانشان جز در وبلاگ و بیان
نیست..
 
 
​​​سلام :)
 
 
                                     دوشنبه 27 آبان
 
ایکس هر وقتدلش بخوا برای خودش جشن و دورهمی راه میندازه و همه درگیر میشن....وقتی حوصله نداره کلا از همه گروها خارج میشه و میذاره میره...
ایگرگ هر چی رو خودش دوست داره خوبه و منطقیه هرچی رو که دوست نداره بی ارزشه...اگه تو یه مهمونی خودش بیاد با همه فعال باشن و کمک کنن و اگه نخواد بیاد باید هزار نفر ناز بکشن تا حضور به هم برسونه...
زد از همه شاکیه....از شوهر و خانواده شوهرش بگیر تا بیا برس به جزئیات رفتار آدمای اطرافش...باشه تو خوبی اصلا...
یه ذره خفه و ساک
خب ، عزیزم مائده ؛ سخته که با وجود وقت تلف کردن های امروزت بازهم باهات مهربون باشم ولی من توام و بیشتر از هر آدم دیگه ای روی زمین درکت میکنم! البته این دلیل نمیشه که اهمال کاریت رو فراموش کنم ولی بهت یه فرصت دوباره میدم.
عزیزم ، یادت باشه دیگه هیچوقت احساساتت رو برای کسی عریان نکنی!یادته؟ آی لار هم گفت که اول باید خودت رو بشناسی تا بتونی تشخیص بدی کی حست رو بیان کنی و کی نه! اما مائده! فراموشش کن و به چشم تجربه بهش نگاه کن...میدونم که زدن بعضی حرف
یادم خدا فراموش !
مثل بازی «یادم تو را فراموش» ...  خدا آدم را امتحان می کند به شادی و غم تا کم کم بفهمیم کجاها خدا را فراموش می کنیم خدا انقدر این بازی را تکرار می کند تا از نقاب بازی عبور کنیم و دل آنسوی ماجرا را ببیند و در هر ماجرایی یادمان باشد که خدا با ماست !
شکست عشقی را فراموش نکنید !شاید اولین راه حلی که به ذهن افراد شکست خورده در جریان عشقی خطور می کند فراموش کردن عشقشان باشد . اما واقعیت این است که در زندگی انسان ها چیزی به نام فراموش کردن وجود نداشته است . ناخودآگاه انسان ها ، تمام مسائل زندگی را در خود ثبت و نگهداری می کند ، بنابراین نمی توان موضوعات ناراحت کننده و پررنگی مثل شکست عشقی را فراموش کرد و انکار آن منجر به آزار فرد تا پایان عمرش می گردد .
ادامه مطلب
شکست عشقی را فراموش نکنید !شاید اولین راه حلی که به ذهن افراد شکست خورده در جریان عشقی خطور می کند فراموش کردن عشقشان باشد . اما واقعیت این است که در زندگی انسان ها چیزی به نام فراموش کردن وجود نداشته است . ناخودآگاه انسان ها ، تمام مسائل زندگی را در خود ثبت و نگهداری می کند ، بنابراین نمی توان موضوعات ناراحت کننده و پررنگی مثل شکست عشقی را فراموش کرد و انکار آن منجر به آزار فرد تا پایان عمرش می گردد .
ادامه مطلب
بسم تعالی
 
نوشتن بعد از مدت طولانی ننوشتن سخته... اینکه ندونی از کجا باید شروع کنی!چطور شروع کنی! از چه واژه ای استفاده کنی که بدون ابهام، راست بره سر اصل مطلب، سخته
 
من دوباره برگشتم به آغوش گرم وبلاگ :) 
مقصود بیان دلگریزه هایی ست که جایگاه جولانشان جز در وبلاگ و بیان
نیست..
 
 
​​​سلام :)
 
 
                                     دوشنبه 27 آبان
 
یک سری برنامه ها روی کامپیوتر هست، که حتی بعد از حذف نیز ردپایی از آنها باقی میماند
یک سری چیزها در زندگی هست که هر چقدر هم بگذرد باز هم تو نمیتوانی آنها را فراموش کنی..
هر چقدر هم میخواهی آدم جدیدی شو، سرگرم کاری شو ..
فراموش نشدنی ها، فراموش نمیشوند
درست مثل ردپای برنامه های قدیمی روی سیستم
مثل یک صفر و یک
امان از منی که فکر میکردم میشود با برنامه نویسی دوباره، همه چیز را از دوباره شروع کرد..
از صفر
صفرِصفر
اما گاهی وقت ها
بوی تو به مشامم میرسد
دلشوره چیز بدی ایه ، مثل الان که میدونم ممکنه صبح با انفجاری ازبحث بیدار شم
عذاب بکشم 
درد بکشم
دلم داره میترکه ، نمیتونم آرومش کنم حتی، دارم خفه میشم از بغض 
نمیدونم اخر عاقبتمون قراره چی بشه، هرچی بود از دست دادن نباشه ، مُردن کسی نباشه...
امروز اگه برای مامان یه اتفاق بدتر میفتاد چه خاکی باید تو سر خودم میریختم؟
راجب بابا حرفی ندارم بگم... فقط سایش کم نشه ... چون سخته... کلا بی پدری بی مادری سخته
اما من ، جز اون دو نفر هیچ کسو ندارم حتی ب دادم بر
نگاه صحیح به آدما شاید اینجوری باشه:اونی که بیشتر میگه نمیدونم،بیشتر میدونه!اونی که قویتره،کمتر زور میگه!اونی که راحت تر میگه اشتباه کردم،اعتماد به نفسش بالاتره!اونی که صداش آرومتره،حرفاش با نفوذتره.اونی که بیشتر طنزمیگه،به زندگی جدی تر نگاه میکنه.قضاوت در مورد آدما سخته.
 
متن آهنگ ماهان بهرام خان بنام استرس
چقدر باید طاقت بیارم تا قلبتو به دست بیارممن غیر برگشتن به عشقت کاری توو این دنیا ندارمخودت بگو دلتنگیامو کجای این دلم بذارمفرقی نداره روزه یا شب هر لحظه با فکرت بیدارمسخته همه روز و شبام بدون توحبسه دل و روحم توو این زندون توبسه بیا حالم بده از استرستو بیا به داد این دلم برسسخته همه روز و شبام بدون توحبسه دل و روحم توو این زندون توبسه بیا حالم بده از استرستو بیا به داد این دلم برس♪♫♪ ♪♫♪ ♪♫♪ ♪♫♪دا
متن آهنگ فریدون اسرایی بنام شب روشن

منم و یه قلب عاشق تو شبای بی قراری وقتی دلگیرم و دلتنگ تو هوای منو داری تویی یه چراغ روشن منم و یه شهر تاریک تویی یه عشق بی مرز منم و یه قلب کوچیک نفس من شب روشن کجایی سخته از تو دل بریدن کجایی تو که دوری نفسی نیست کجایی من امیدم به کسی نیست کجایی به هوای نفس تو زنده موندم خسته بودم خودمو تا تو رسوندم من به حرف این جماعت دل نبستم تو به دادم برس امشب که شکستم نفس من شب روشن کجایی سخته از تو دل بریدن کجایی تو که دو
روز به روز دارم بیشتر به این نتیجه می رسم که از خابگاه خوشم نمیاد و خابگاهی بودن سخته --___--
خوشبینی  و تغییر زاویه ی دید '_' و این چرت و پرتا رو که کنار بذاریم واقعن سخته
دبیرستان ک بودم واسه یک شب خابگاه بودن ذوق مرگ میشدم ولی حالا بعد از یک سال خابگاهی بودن اصلا احساس خوبی بش ندارم... گاهی وقتا خوبه ها...ولی کلا نمیارزه...
زندگی با 500 تا دختر دیگه خیلی مسخرس واقن
اونم تو یه اتاق 16 نفره
قبلنا با خودم میگفتم چقد خوب میشدا اصن جنس مذکری وجود نداشت اما ا
من قبل از این که بیوشیمی بگیرم خیلی میترسیدم چون خیلی از خرخون‌ها هم میگفتن درس سخته و نچسبیه ولی خب من عاشقش شدم این برمیگرده به علاقه ام به شیمی و یک استاد خیلی خوب و جذاب انقدر جذاب که باعث شده به این فکر کنم بیوشیمی چقدر زیباست و بخوام برم برای فوق بیوشیمی بخونم ولی هنوز اون بخش زیست دوستم میگه نه نه زیست بخون بازم توش بازم بیوشیمی هست 
خلاصه که دو سال وقت دارم که تصمیم بگیرم بیوشیمی بخونم و یا همین زیست سلولی و مولکولی‌ رو
دانلود آهنگ جدید یوسف دهقان سخته به جون تو
Download New Music Yousef Dehghan Sakhteh Be Jon To
آهنگ جدید یوسف دهقان بنام سخته به جون تو
سختمه که بهت بگم چقدر دوستت دارم نمیدونم بگم یا نه بد حالم
جونمم ناقابله اگه بشی تو یارم من که تو دنیا کسی و جز تو ندارم
 
ادامه مطلب
قلم برداشتم تا بنویسم، هر بار واژگانم مرا به سمت تو فرستادند! خواستم بنویسم تا تو را فراموش کنم، در تک تک کلمات ذهنم جا خوش کردی! روزگاری نوشتن دوای دردم بود. خواستم تو را فراموش کنم، نوشتن فراموشم شد! یک سال گذشت. یک بهار... یک تابستان... یک خزان و یک زمستان بی تو گذشت. آب از آب تکان نخورد اما گویی درختِ واژگانم خشکید. "نوشتن" که روزگاری قلبمان را به هم پیوند میداد حالا انگار فرسنگ ها از روزمرگی هایم دور است. یک سال گذشت و من هنوز مینویسم تا تو را ف
امروز یه چیز بزرگ فهمیدم:
سمیرا همشون رو فراموش کن؛ دولت، ملت و این خاک
هیچکدوم اصلاح پذیر یا قابل بازگشت به چیزى که میخواى نیست
حداقل تا وقتى که تو عمر مى کنى
پس تمرکزت رو بذار رو چیزى که عشق درونت میکشه میبردت 
اینطورى میتونى به اونا کمک کنى اما مهمتر اینه که پشیمون نمیشى چون معیار خودتى.
پس فراموش نکن: اون سه رو فراموش کن ؛ مطمئن باش اونا برنمیگردن به اون نقطه آرزوهات.
بچسب به هنر و ادبیات دخترم...
این‌که حس کنی آدم بامزه‌ای نیستی سخته نه؟
این‌که حس کنی در روابط اجتماعی‌ات دائم اشتباه می‌کنی سخته نه؟
حس می‌کنم بیمارم، حس می‌کنم مثل یک ربات اسقاطی‌ام که قسمت احساسات مرکز پرازشش خراب شده.
حس میکنم مغزم مثل آب روون به دیواره‌های جمجمه‌ام میکوبه. حس می‌کنم قلبم کبود و پلاسمولیز شده؛ بدن و قلبم هم غلظت نیستند.
 
من: زیر پتو هست و با گوشی تایپ می‌کند. سردشه. غمگین و سردرگمه.
نمیدونم میدونی چقد سخته یا نهولی خوندن معماری کامپیوتر و همزمان فکر کردن به اینکه چجوری بهش بگم ازش دلخورم چجوری بگم دارم از حسودی میترکم چجوری بگم دلم میخواد یکی محکم بزنم تو صورتش و علاوه بر همه ی اینا حواسم باشه اشکم نریزه چون حوصله جواب پس دادن ندارم، باعث میشه احساس کنم سلول های قلبم داره دونه دونه از هم جدا میشه.
.
.
به تک تک آدمایی که هرروز میبیننش حسودیم میشه.
به هم کلاسیاش، به هم اتاقیاش، به استاداش، به همشون...
از همشون سخت تر اینکه هی
بسم الله مهربون :)
دیروز چیزی حدود 7 واحد اختصاصی با هم امتحان داشتم. یعنی این ترم به حدی واحد ها و برنامه ی امتحان های من داغونه که فقط امیدوارم زنده بمونم دی:
ولی خب بعدش 12 ساعت خوابیدم که تلافی شه. امتحان بعدیمم آناتومی اعصابه که بی نهایت برای من سخته. قشنگه ها، خیلی قشنگه. من هرموقع میخونم واقعا از قشنگی و پیچیدگیش لذت میبرم ولی خب در عین حال سخته. استادمون خیلی جزئیات گفت که همه ش رو هم باید بدونیم.
+ یه گلدون حسن یوسف چند روز پیش هدیه گرفتم،
میدونی حال دلم شده مصداق بارز شعر سعدی که میگه 
« نه بخت و دولت آنم که با تو بنشینم، نه صبرو طاقت آنم که از تو در‌ گذرم»
نه میتونم داشته باشمت نه میتونم ازت بگذرم، نه که نخواما، نه! اما گذشتن از تو کار من نیست. شدم مثل بادی که دنبال برگ درختاست، ثانیه به ثانیه و دقیقه به دقیقه دنبالتم اما تو برگ نیستی، شدی ماه و هرگز به تو دستم نرسد ماهِ بلندم.. فقط کاش میفهمیدی چه اندوه بزرگیست که نباشی ...
لحظه خداحافظی بود .دلم براشون خیلی تنگ میشد و دوست داشتم باز هم اونجا بمونم اما نمیشد . 
یک لبخند
یک قرآن و چند تا سکه روش
یک کاسه پر از آب تو دستای مامان بزرگ .
و عصایی که تو دست  بابابزرگم بود و مدام رو زمین می لرزید .
باورم نمیشه . چه قدر زود گذشت این سه روز و الان باید بریم . 
نمیدونم چرا بعضی وقتا این فکر به ذهنم میاد که اگه یک روزی خدایی نکرده کنارم نباشن .... تصورش خیلی برام سخته . 
راه حلی برای این مشکل ندارم . فقط وقتی همچین افکاری به ذهنم هجور
سبک مداحی : شور
هزینه: 14 صلوات
ثواب این شعر هدیه می شود به ارواح مطهر شهدا بخصوص شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی
جوونم فدات
به فدای یک لحظه نگات
جوونم فدات
به فدای تک تک نوکرات
جونم فدات جونم فدات
 
تنگه دلم
برا حرمت تنگه دلم
سخته خانوم
دوری از تو سخته خانوم
سخته خانوم سخته خانوم
 
دل من سنگه اما باز تنگه
حتی سنگم از دوری تو دلش تنگه
 
منو بخرم
یه شبی کربلا ببرم
منو بخرم
دمشق و سامرا ببرم
منو بخرم
به قصد نوکری ببرم
 
یا رقیه (س) بی بی سه ساله من
یا رق
همیشه مطابق سنت و رسوم قبلی ، نزدیکهای عید به اقشار ضعیف کمک کرده ایم. امسال فراموش نکنید! این اقشار ضعیف امسال خیلی ضعیفتر شده اند و نیاز شدیدتر و بیشتری به ما دارند.
لطفا هر طور که می توانید به سایرین کمک کنید.
لطفا بدانیم و باور کنیم که ما انسان های مهربانی هستیم و به هیچ وجه بقیه را فراموش نمی کنیم.
 
لطفا ضعفا را خصوصا در این شرایط سخت فراموش نکنید
سهیل رحمانی سخته
دانلود آهنگ سهیل رحمانی سخته
همین حالا دانلود کنید آهنگ زیبای سهیل رحمانی بنام سخته با لینک مستقیم ♪
Download New Song By : Soheil Rahmani – Sakhteh With Text And Direct Links
اگه شک میکنم دست خودم نیست عاشقم دست خودم نیست
ادامه مطلب
دلم گرفته
به یکی از دوستام زنگ زدم
با تعجب میگه چطور شده زنگ زدی
میگم دلم برات تنگ شده بود
بیشتر تعجب می کنه
بهم میگه پیش دوست پسرشه و قطع میکنم
به این فکر میکنم که در نظر بقیه چقدر بی رحم و دل سنگم

به یکی دیگه زنگ می زنم
خاموشه
میرم تلگرام
می بینم چت هامونو پاک کرده :/

الانم غمبرک زدم پای گوشیم
پیش ل
می پرسه خوبی؟
میگم آره
میگم زدی تو برق؟
میگم نه
می خنده میگه آها از برق در آوردی
میگم اصلا تو برق نبود که بخوام در بیارم
سخته قبولش
اما همین ل که الا
دانلود آهنگ جدید غمگین مهدی مقدم به نام بگذر از من اره بهتر اصلا ( آره سخته ولی بالاخره میوفتی از سر ) با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
دانلود آهنگ بگذر از من آره بهتر اصلا ( اره سخته ولی بالاخره میوفتی از سر)
اهنگ زیبا را گوش کنید و لذت ببرید
دانلود اهنگ بگذر از من آره بهتر اصلا ( اره سخته ولی بالاخره میوفتی از سر)
لینک دانلود آهنگ
بالاخره این عروسی هم دیشب تموم شدو من خلاص شدم. نمیگم بد بود چون خوش گذشت. اما ادم به خاطر مسائلی که داره کلی از وقتش گرفته میشه. با این حال امیدوارم خوشبخت بشن. راستش من نمیدونم چجوری ادما تصمیم میگیرن که تا اخر عمر فقط با یک نفر باشن یا بتونن یه نفرو همه جا تحمل کنن :دی. ولی خب این انتخاب بعضی از ادمهاست که اغلب هم اتفاق می افته. شاید خود منم یروز اینجوری فکر میکردم. این که دیر یا زود باید ازدواج کنم.  باید مثل بقیه زندگی کنم. باید باید باید.... ای
#مداحی_درخواستیچه سخته بچه ای ندونه مزار مادرش کجاستچه سخته عاشقی ندونه خونه ی دلبرش کجاستمنم و این اشکای جاریمیمیرم از دل بی قراریکی میگه قبرت بی نشونه ؟تو دله من حرم که داری ...حرم تو و حرم شاه کربلا ندارهحرم تو و حرم امام رضا ندارهبی بیه بی حرمی ، دل و دلبرمیدوست دارم که بگم مادرمی دریافت فایل صوتی بانک شعر خیمه کانال تلگرامی ما
صفحه اینستاگرامی ما
دوستان واقعا خیلی سخته چندجا اطلاعیه بزارم واقعا سخته منم اصلا وقتش و ندارم و اجازه ندارم زیاد با گوشی کار کنم
پس لطفا به کانال نماشای من که اطلاعیه های لی مین هوی عزیزم رو میزارم سر بزنید
https://www.namasha.com/fatele
بفرمایید اینم لینکش
❤❤❤❤❤❤ممنون از همگی❤❤❤❤
چند مورد و بگم:
بازیگر زن سریال گابلین به عنوان نقش مقابل لی مین هو انتخاب شد قطعی البته من دوس داشتم یه بازیگر با تجربه تر باشه
 
و اینکه کمپانی لی مین هو اقداماتی واسه کامنت های توهین آمی
من اینجا رو راه انداختم که هر روز بنویسم. از کتاب‌هایی که میخونم، فیلم‌هایی که می‌بینم ، سفرهام ، آدم‌های دور وبرم و فکرایی که به ذهنم می‌رسه. چون ذهنم فراموشکاره. شاید هم اولش نبوده بعدن فراموش کار شده. به هر حال. اما اینجا نوشتن رو هم فراموش میکنم. امروز که خواستم بیام و بنویسم هر چی فکر کردم اسم کاربری و رمز عبورم یادم نیومد و با کلی تقلاو عوض کردن رمز عبور تونستم وارد بشم. احتمالا اینجا رو هم فراموش خواهم کرد بلایی که سر وبلاگ‌های نصفه ن
بسم الله مهربون :)
 
خون خیلی قشنگه ولی سخته. واقعا سخته و کلافه شدم. از وقتی دانشگاه قبول شدم به خصوص دوران علوم پایه انقدر حفظیات خوندم و چیزای مختلف و گاها بی ارزش حفظ کردم که احساس میکنم ذهنم بسته و تنبل شده. قدرت تجزیه و تحلیلم اومده پایین. دبیرستانی که بودم حداقل ریاضی، فیزیک، هندسه حل میکردم، ذهنم به چالش کشیده میشد. از بعد کنکور و ورود به دانشگاه ذهنم شروع کرد به افت کردن و تنبل شدن. حتی برای یک ثانیه هم روی موضوعی فکر نکردم و فقط حفظ کرد
ممکن است شما هم یکی از افرادی باشید که رمز ورود ویندوز را فراموش کرده است. فراموش کردن پسورد ویندوز (خصوصا از دست دادن پسورد ادمین یا کاربر اصلی کامپیوتر) باعث می‌شود که بسیاری از دسترسی‌ها در اختیارتان قرار نگیرد و نتوانید تغییرات مهم سیستمی را رصد کنید.
در این مطلب قصد داریم به معرفی راه‌هایی بپردازیم که با استفاده از آن‌ها می‌توانید پسورد فراموش شده‌ی ویندوز را بازیابی کنید. در مطلب پیش رو تلاش شده تا راه‌های بازیابی پسورد فراموش شد
these days I am real me more...
I laugh at loud,
I am so happy,
I get excited more and more and more,
everything is good,
It's Ok,
But I loved that NILOO more.
she was sad, but she had something to be sad about. that was valuable.
she doesn't have that maybe anymore.
How much is that important to be happy?
Is "ME" good enough? shouldn't she try to change things?
+
سخته. آدمی که دلتنگه براش خیلی سخته که نگه دلتنگه.+این «دل‌گیر» چه واژه‌ی زیباییه :)+گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهر،آن مهر بر که افکنم؟‌ آن دل کجا برم؟
از 10 روز پیش دارم برنامه های تولد آبجیمو میریزم، وقتی نتونی کسی رو بغلش کنی بهش تبریکت تولد بگی و کلی باهات فاصله داره دست به دامان اینترنت و ویدیو میشی:(قرار شد خانوادمون +دوستای صمیمی آبجیم یه ویدیو از خودشون بگیرن و تولدش تبریک بگن بعد همه این ویدیو ها رو پشت هم بزاریم تا براش بفرستم:)
هماهنگ کردن با این همه ادم که ویدیو از خودشون بگیرن بفرستن سخته چون خیلی لفتش میدن 11 روز مونده به تولد آبجیم ولی نمیدونم چرا قبول نمیکنن که ادیت کردن این وید
وقتی افسرده میشم هیچی برام مهم نیس
برام مهم نیس مامان کدو میگیره حلوا شو درست میکنه
برام مهم نیس تو اونشب ماکارونی نخوردی
برام مهم نیس دو کیلو اضافه کردم
برام مهم نیس هنوز اجرا ها و مومنتا و ریکشنا رو ندیدم
مهم نیس صورتمو پاک نکردم
مهم نیس پوست موز نزدم
مهم نیس پستام چقد لایک میخوره
مهم نیس تو چرا یه قرنه آن نمیشی
مهم نیس شام چی داریم..
مهم نیس .. هیچی!
مهم اینه که من اشتباه کردم..
بدم اشتباه کردم..
و یه دونه اشتباهم نکردم
پشت سر هم کردم..!
فقط کردم
لحظه خداحافظی بود .دلم براشون خیلی تنگ میشد و دوست داشتم باز هم اونجا بمونم اما نمیشد . 
یک لبخند
یک قرآن و چند تا سکه روش
یک کاسه پر از آب تو دستای مامان بزرگ .
و عصایی که تو دست  بابابزرگم بود و مدام رو زمین می لرزید .
باورم نمیشه . چه قدر زود گذشت این سه روز و الان باید بریم . 
نمیدونم چرا بعضی وقتا این فکر به ذهنم میاد که اگه یک روزی خدایی نکرده کنارم نباشن .... تصورش خیلی برام سخته . 
راه حلی برای این مشکل ندارم . فقط وقتی همچین افکاری به ذهنم هجور
   من همیشه کمرنگ بودم. هیچ‌وقت حتی وقتی منبری برای حرف زدن داشتم چیزی برای گفتن پیدا نکردم. همیشه حاشیه امن و فراموش‌شده خودم را حفظ کردم. من الهه دنیاهای فراموش‌شده‌م. همان‌هایی که رد کمرنگی در خاطراتمان باقی گذاشته‌ند.
چگونه معشوق خود را فراموش کنیم؟
1.جای اینکه به خاطرات قدیمی و زیبایی که با معشوق خود داشته اید فکر کنید باید کمی عاقلانه به رفتارهایش فر کنید. به رفتارهایی که باعث آزرده خاطر شدن شما شده است و چهره واقعی مردی را ببینید که این همه سال فریب خورده است.
ادامه مطلب
 و خدا فریاد تشنه ی زمین را شنید                                 مهری کیانوش راد، اهواز  98        
سال ها رمین از بی آبی رنج می برد ، رودها خشکیدند، ریزگردها در فضای برهوت خوزستان به جولان در آمدند و زمین 
فراموش کرد؛ طعم آب را و مردم یادشان رفت؛ مسیر آب را  .
 کسانی که باید به فکر زمین و مردم باشند ؛ هر دو را فراموش کردند.
خوزستان فراموش شد.
خوزستانی که زخم جنگ را بر پیکر خود داشت و بالاتر از قهرمانی که کریمانه از خود گذشت تا ایران حفظ شود ؛فراموش شد.
بعضی وقتها آدم حس می کنه که دنیا داره روی سر آدم خراب میشه. نا امیدی تمام وجود آدم را فرا میگیره و کلا نا امید مطلق میشیم.
من در این مواقع می زنم به طبیعت و خصوصا کوه
وقتی این حس بی دلیل به سراغم میاد و حسابی خودم را کنکاش می کنم می فهمم که اونقدرها هم بی دلیل نیست. بعضی وقتها سعی می کنیم که مساله ای را بدون حل کردن آن فراموش کنیم ولی واقعیت اینه که فراموش نمیشه. این موارد پنهان شده یه دفعه بر می گرده و به سراغ آدم میاد.
 
بهتره مسائل و مشکلات را فقط
وقتی در عشق هستی ،
مراقبه را فراموش نکن ،
 
عشق هیچ چیز را حل نمی کند .
عشق فقط نشان می دهد که چه کسی هستی ، کجا هستی
 
خب است که عشق بیدارت می کند .
از گیجی و آشقتگی درونت آگاه می شوی .
اکنون وقت مراقبه است !
اگر عشق و مراقبه با هم باشند ، هر دو بال را داری و # تعادل خواهی داشت .
 
 
«احساس میکنم ازش خوشم نمیاد»، اولین جمله‌ای بود که نوشتم. حس بدی داشتم. قیافه‌ام آویزون بود. خدایا! نکنه وقتی دعا می‌کنم تا بیاد اون بالا، کسی دستکاریش میکنه و داره یه برعکسش مستجاب میشه؟! الان هم حس خوبی برای دیدارهای بعدی و گپ و گفت‌های بعدی ندارم.
احساس می‌کنم شخصیت داستان «گردنبند» هستم که ناچارم به یه انتخابی دست بزنم که تو دلم نیست و بعدش هی احساس شکست پشت احساس شکست. اگر چه فعلا نباید زود قضاوت کنم اما خب. برای یکی مثه من که کلی کمال
توی این دعوای اخیر با برادرم فهمیدم که چقدر میتونه برای یه بزرگتر پیش قدم شدن برای آشتی سخت باشه!
البته منکه دلم نمیخواست آشتی کنیم ااما فکرشم برام خیلی سخته.
اگر یک بزرگتر برای آشتی پیش قدم بشه و نه بشنوه خیلی خیلی بیشتر خرد میشه تا اون کوچیکتره.
با خودم فکر میکردم که چقدر خوب شد که وقتایی که من با حضرت دوست دعوام میشد و فرداش اون سعی میکرد با چندتا محاوره معمولی اوضاع رو عادی جلوه بده، بد برخورد نکردم و منم بدون اینکه بخوام به غرورش لطمه بزن
بعضی روزا هم هست که خیلی به مرگ فکر میکنم 
روزایی که خسته میشم از همه ی چیزایی که ندارم 
خسته میشم از پرولتاریا بودن 
این روزا خیلی زندگی برام بی ارزشه 
نمیدونم تا کی میتونم ادامه بدم، این زندگی مزخرف رو 
یه زندگی احمقانه و اعصاب خورد کن 
مشکل اصلی اینجاست که هر کاری کردم به در بسته خوردم!
هنوزم همینطوره! هر کاری میکنم هزار تا مشکل اساسی پیش میاد!
در این حد که در یه مورد خاص اصلا جنگ شد هنوزم فک کنم جنگه دقیق نمیدونم دیگه دنبال نکردم اخبارشو!
ح
چقدر نوشتن طولانی سخت شده. بدون اینکه عکس مکش مرگ مایی اون بالا باشه یا نگران حرف و نظر دویست نفر از همکلاسیات باشی یا از این بترسی که یکی ریتوییت کنه فحشت بده و باندش بریزن سرت. چقدر سخته که طولانی تمرکز کنی و بنویسی و صدتا هم لایک پای پستت گالن گالن دوپامین ترشح نکنه توی مغزت. چقد سخت شده که حرف دلتو برای دل خودت بزنی دیگه، نه برای حس خوب دیده شدن و لایک و شوآف و اظهار فضل!
چقد خوبه از گفتن رویاهات نترسی چون کسی نمیشناسدت و هزارتا چشم روی کلمه
من امروز از این لحظه تمام کسانی که بر من حقی دارند می بخشم، من امشب تمام کسانی که من دا از خود رنجانده اند می بخشم، من از امشب تمام خاطرات بد کودکی را فراموش میکنم، من از امشب تمام کاستی های زندگیم رو فراموش می کنم، من از امشب دوران بد دانشجویی و مدرسه را فراموش می کنم، من از امشب تمام معلم هایم را می بخشم، من امشب تمام استادهای دانشگاهم را می بخشم، من امشب تمام مسئولین کشورم را که به من ظلم کردن می بخشم، من امشب تمام کسانی را که باعث بی کاری من
الان بیش از یک ماهه آریان سرما خورده. یعنی دو هفته سرما خورده بود دو سه روزی خوب شد و باز دوباره سرما خورد. دفعه دوم که بردم دکتر گفت ویروسه و آنتی بیوتیک نمیخواد و فقط سیتریزن داد اما گفت اگر تب داشت بیارش. آخرهای هفته اول از دفعه دوم کمی تب کرد اما با استامینوفن کنترل شد ولی سرفه داشت و من براش شربت بنفشه باریج گرفتم که سرفه هاش بیشتر و اخلاطی شد. آخر هفته دوم از دفعه دوم D: اینقدر بد سرفه میکرد و سینه اش خر خر میکرد که بردم یه دکتر دیگه و گفت بای
فکرهای مختلفی تو ذهنمه بین یه چندراهی گیر افتادم و نمیدونم کدوم راه و انتخاب کنم و اگر هر راهی و برم سخته.همه راه ها به یک سختی وحشتناک منجر میشن.
یه بار پدرجانم حرفی بهم زدن که هیچگاه فراموش نمیکنم.گفتن که نگاهی به آدمای موفق دنیا بکن همشون واسه موفقیتشون چیزی و قربانی کردن.حالا اون میتونه هرچیزی باشه وگاهی اون یه چیز آرامشه.
تصمیمم رو به شکل جدی گرفتم که هرچیزی مانع رسیدن به هدفم میشه رو از سر راهم بردارم.
حتی آرامش رو.
من باید به این هدف برس
نفس کشیدن سخته.شدیم تَرکِش.‌ هرکی یه جا. همه با هم. همه تنها. بعد از بهرام که ۲۳ جلد کتاب و عینک ۲ میلیون و هشتصد هزارتومنی و اتومو و شالگردن مادر مرحومش رو چید توی چمدون و قاچاقی رفت ترکیه واسه کار، بعد از احسان که همکلاسی دبیرستانم بود و کارشناسی یه دانشگاه بودیم و فوتبالش عالی بود و عاشق محصولات Puma بود و واسه دکتری رفت ایتالیا، بعد از محمد که شب قبل رفتنش به استرالیا بهم پیامک داد "ما رفتیم با مرام، ببخش نتونستم زنگ بزنم بهت" و یه عالمه قلب و
ماری؟
یکم حرف بزنیم باهم؟
ماری من خیلی فکر کردم،
هیچ چیزی از بیرون باعث خوب شدن حال ما نمیشه،
و من به شخصه واقعا اینو درک نمیکنم،
ماری من گاهی از درک کردن معنی دنیا عاجز میمونم،
من بدترین بلاهای ممکن رو سر خودم آوردم، بدترین چیزای ممکن رو تجربه کردم، ولی درونم عوض نشد!
ماری الان یچیزی به ذهنم رسید!
وقتی مردم دلم می خواد واقعا یچیزی رو از این دنیا بگیرم،
میخوام انقد با دنیا دوست باشم که نبودمو حس کنه و فراموش نشم، فراموش نشم؟
هان؟ مگه من همیشه
سلام
اکانت دوم توئیترم هم امشب لاک شد!
چرا رو نمیدونم ولی فعلا یک عدد بی‌توئیتر هستم.
دیگه توئیت‌های هیچکدومشون رو نمیتونم بخونم..
و خب ارتباطم رو باهاشون از دست دادم.
فردا امتحان درسی رو دارم که برای چهارمین بار گرفتمش و هیچی نخوندم.
سعی میکنم با منطق به خودم ثابت کنم گریه کردن و مقایسه‌ی پیوسته‌ی خودم با دیگران نه تنها واسم سودی نداره، بلکه من رو از یک آدم لوزر به یک سوپر لوزر تبدیل میکنه!
سعی میکنم به خودم بقبولونم زندگی نیاز به جنگیدن دا
امشب هزارتار اسم می‌تونست داشته‌باشه، که هیچ‌کدومشون توصیف صحنه‌ی بالا رفتن پرده نیستن. صحنه‌ی استرس. اون لحظه که انگشتام ازم تبعیت نمی‌کنن،چون مضطربم و یه‌ سالن آدم زل زدن بهمون. 
به امشب می‌شد هزارتا نام داد. گویاترینش بنظرم، شبِ نوجوونی بود. گرم. مرکز سالن. مرکز توجه. هیجان. استرس. و ملودی.و موسیقی. 
آدما دست می‌زدن.‌ ما می‌نشستیم. به خودم می‌گفتم هیچ‌وقت امشبو فراموش نمی‌کنی. هیچ‌وقت امشبو فراموش نمی‌کنی.
ممکنه یه‌روز تو ارکست
در عالم یک چیز است که آن فراموش کردنی نیست. اگر جمله چیزها را فراموش کنی و آن را فراموش نکنی باک نیست، و اگر جمله را به جای آری و یاد داری و فراموش نکنی و آن را فراموش کنی هیچ نکرده باشی. همچنان که پادشاهی تو را به ده فرستاد برای کاری معیّن، تو رفتی و صد کارِ دیگر گزاردی. چون آن کار را که برای آن رفته بودی نگزاردی، چنان است که هیچ نگزاردی. 
پس آدمی در این عالم برای کاری آمده است و مقصود آن است، چون آن نمی‌گزارد پس هیچ نکرده باشد: «اِنَّا عَرَضْنَا
نمیدونم مهمونهامون کی میان فکر کنم هفت یا هشت. منم همه کارامو کردم. دیگه نوبت کتاب جدیده که بین فلسفه ی نقادی کانت یا نگاهی به پدیدار شناسی و فلسفه های هست بودن ، هست. که احتمالا اولی رو انتخاب میکنم. 
میدونی این فکر هست که آدما، حتی شاید یه زمانی خود من فکر میکردم فلسفه سخته. قابل فهمیدن نیست برای هر کسی و کسی که فلسفه میخونه حتما یا خیلی خفن یا خیلی کودن که عمرشو داره براش میذاره. اگه بگم فلسفه سخت نیست دروغ گفتم. سخته خیلی سخت همون قدر که عک
خب من دارم کار میکنم. آهسته اما پیوسته. دلم نمیخواد چیزی جلومو بگیره. هیچی حتی خودمم نباید جلومو بگیره! این خود لعنتی که هنوز مونده تا بتونم مهارش کنمو افسارشو دستم بگیرم یروز یروز یاد میگیرمش بالاخره. باید چیکار کنم خب دلم میخواد عکسامو چاپ کنم. شاید شد. البته اینجا که نمیرسم. احتمالا رشت. یعنی میشه بتونم چاپشون کنم دوباره. البته باید دوباره انتخاب کنم از بینشون میدونم وقت گیره ولی هفته ای یه بار که اشکال نداره. من همه این کارا این که عکسامو چ
‏Tutuyorum kendimi
‏Yine zar zor
‏Ama bak aramadım
 
‏Sen kim bilir kaçıncı uykundasın ?
‏Rahat mısın ?
 
‏Yoksa benim gibi berbat mısın ?
‏Onu da soramadım.
 
‏Sadece merak ettim
‏İyi misin ? Diye
 
‏İyi misin ? İyi misin ?
 
‏Bi kırık kalem bi yarım satır
‏Ağır geliyo ya sabır
 
‏Kalbim çığlık çığlığa
‏Yar sağır mısın aşka ?
 
‏Tutuyorum kendimi
‏Yine zar zor
‏Ama bak aramadım
 
‏Sen kim bilir kaçıncı uykundasın ?
‏Rahatmısın ?
 
‏Yoksa benim gibi berbat mısın ?
‏Onu da soramadım .
 
‏Sadece merak ettim
‏İyi misin ? Diye
 
‏İyi misin ? İyi misin ?
 
 
خوبی؟
 
هرجور هم ک شده دارم
از خودم مراقبت میکنم هرچند بازم سخته
ولی نگاه
ساختمون دوتا کوچه اون‌طرف‌تر خیلی سریع بالا رفته و نمای سنگ‌شده‌اش از توی بالکن مشخصه؛ مثل هر برنامۀ دیگه‌ای بخش‌بخش پیش رفته و به نتیجه رسیده. نمی‌دونم شاید سازندگان این ساختمون هم دارن کم‌کم فراموش می‌کنن که چه ذوقی برای اجرایی شدن این برنامه داشتن؛ مثل من که تو روزمرگی فراموش می‌کنم دارم بخش‌بخش برنامه‌هام رو جلو می‌برم و نمی‌تونم از بیرون ماجرا بهش نگاه کنم و مثل قدیم ذوق کنم. گاهی دعاهام رو فراموش می‌کنم و حواسم نیست که هر بو
 
◀ تیغ به خفیه میخورم آه نهفته میکنم گوش کجا که بشنود ناله زار خامشان ▶
 
دیگه چن وقته ناراحت نمیشم؛ یعنی خیلی ناراحت میشم.
خب خیلی سخته بخوای هر روز فکرا کلیشه ای رو تو بشقاب فلزی زنگ زده
میل کنی ولی اینم مثل چیزا دیگه برام عادی شده 
نه عادت نکردم بهش فقط بی تفاوتم اون خنده متمایل به چپ صورتم رو بهش نشون میدم
تصمیم گرفتم یکم بدتر بشم،در واقع بدتر نفس بکشم.
شاید همه چی عوض بشه ولی فکر نمیکنم به نفع من باشه یا حداقل این یکی ابدی میمونه
شاید هیچ
تو این مدتی که گذشت فهمیدم آدما راحت تر از اونی که فکرشو میکردم پشتمو خالی میکنن راحت قضاوت میکنن راحت محکوم میکنن و راحت تر از اون طلبکارن و انتظار دارن حالا دیگه اما میدونم سکوتم از خریتم نیست فقط حرفم نمیاد وقتی این رفتار هارو میبینم آدمها خودخواه ترین و منفعت طلب ترین موجوداتین که ممکن بود به وجود بیاد و اومد اره دلم پره از همه میدونم کم کم بارکردم که برم میدونم دیگه نمیخوام حتی بگم که میرم میدونم به خودشونم بیان نمیفهمن تارایی بوده مید
رمز عبور بر روی تلفن‌های هوشمند روشی برای محافظت از اطلاعات خصوصی گوشی‌تان است. در عصری که اطلاعات شخصی، حرفه‌ای و مالی همه ما بر روی گوشی ها ذخیره می شود، استفاده از رمز عبور یک ضرورت محسوب می‌شود.
آیا برای شما پیش آمده که رمز عبور خود را فراموش کنید ؟ برای بازیابی رمز خود چکار می کنید، در ادامه روش‌هایی را برای شما بیان می‌کنیم که با استفاده از آن‌ها می‌توانید در صورت فراموش کردن رمز دوباره به گوشی‌تان دسترسی پیدا کنید.
 
ادامه مطلب
 
 
دانلود آهنگ جدید احسان خواجه امیری به نام خوشبختی
Download New Music ehsan khajeh amiri - Khoshbakhti
جهت دانلود آهنگ جدید احسان خواجه امیری بنام خوشبختی به ادامه مطلب مراجعه نمایید
 
من از این که تو خوشبختینه آرومم، نه دلیگیرمیه جوری زخم خوردم کهنه می‌مونم، نه می‌میرمتمام آرزوم این بودیه رؤیایی که شد دردمیه بارم نوبت ما شدببین چی آرزو کردم!یه عمره با خودم می‌گم:خدا رو شکر خوشبخته«خدا رو شکر خوشبختی»چقدر این گفتنش سخته!یه عمره با خودم می‌گم:خدا رو شکر خو
دلم برات تنگ شده دارم دیوونه میشم
تا وقتی که نبینمت آروم نمیشم
بین ما هر دیواری باشه برمیدارم
فاصله عمرم که باشه کم نمیذارم
بغض ترانه و دلم هر دو شکسته
چشام به در منتظر نگات نشسته
باور نمیکنم فراموشت شدم من
گواه دلتنگی من ترانه هامن
تویی که بودی و هستی و موندی همیشه کنار ترانه من
واسه موندن و خوندن از عشق و ستاره تو شدی بهانه من
دیگه نه نمیخوام که ببینم نیستی پیشم
دیگه خنده زورکی سخته برام راضی نمیشم
دیگه دوری تو مثل سم چرا نمیفهمی
نذار حس کنم
برای دانلود آهنگ کلیک کنید
سهیل رحمانی سخته
دانلود آهنگ جدید سهیل رحمانی به نام سخته
Soheil Rahmani – Sakhte
دانلود آهنگ جدید سهیل رحمانی به نام سخته
دانلود آهنگ با دو کیفیت ۱۲۸ و ۳۲۰
 
متن آهنگ جدید سهیل رحمانی به نام سخته

.:( دانلود تمامی آهنگ های سهیل رحمانی):.

کانال تلگرامی مشگین موزیک
https://t.me/meshginmusic
دانلود آهنگ جدید فارسی از سایت مشگین موزیک

.:( صفحه اصلی سایت ):.
برای دانلود آهنگ کلیک کنید
چون همیشه نگران فراموش شدنم.
من بقیه رو فراموش نمی کنم.هرگز کسی رو فراموش نکردم.چهره شون از خاطرم پاک میشه ولی خودشون همیشه در من می مونند.بدون چهره ای که موقع فکر کردن بهشون به خاطر بیارم.
نمی دونم من برای بقیه چی هستم.آیا غبار بی چهره ای از کسی هستم که روزی اونجا بود؟
و یا شاید هیچ چیزی نباشم.که امیدوارم این طور نباشه.
بزرگترین ترس من اینه که بلند شم و ببینم دیگه نیستم...و هیچ کسی نبودنم رو نبینه.
چون میخوام به خاطر سپرده بشم.چون میخوام اینجا ب

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها